یورگ سن سیز آغلایار

ساخت وبلاگ
دیرش شده بود و سرویس مدرسه پشت سر هم بوق میزد، تند تند کفشاشو پاش کردم دگمه آسانسور رو زدم و رفت دو ثانیه بعد برگشت از لای آسانسور دستاشو بیرون آورد گفت مامان دوستت دارم خیلی زیاد ، نشستم دم در و دستامو باز کردم خوشبخت ترین موجود عالم بودم ، بی خیال بوق های راننده سرویس . تو مدرسه چشمای کوچولوش میو یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 20:37

دلم آشوبه ، هیچ کس نمی‌تونه آرامش رو بهم برگردونه مگر خود خدا 

فانی قریب

یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 20:37

بابام میگه من بهترین دخترای دنیا رو دارم خدا رو شکر می‌کنم بابت داشتن همچین دخترایی ، دستمو از دستای بابام بیرون میارم و میرم سمت در ، قدرت رفتن تا ته سالن بیمارستان رو ندارم همونجاوسط سالن می‌شینم و زار می‌زنم به حال خودم ، به اینکه هیچ کاری از دستم بر نمیاد 

چقد درمانده و تنهام ، خدایا کافی نیست این همه زجر ؟

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۲/۱۳ساعت 17:20  توسط قووم  | 
یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 128 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 20:37

همکارم راجع به مسافرت مامان و باباش حرف میزنه تند تند و با هیجان ، سعی می‌کنم لبخند بزنم و تظاهر کنم دارم گوش میدم ولی واقعیت اینه که دارم می میرم  و نمی‌تونم ضربان قلبم و کنترل کنم ، یهو می‌پرسه بابات حالش خوبه؟ میگم آره خوبه و به بهانه  شستن دست بلند میشم کاش جوابم دروغ نباشه کاش حالت خوب بشه 

همکارمو دوست دارم خدا حفظ کنه باباشو

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۶/۰۲/۱۷ساعت 18:47  توسط قووم  | 
یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 20:37

دیشب تولد پسرم بود تولد هفت سالگیش که مدتها منتظرش بودم تا یه جشن بزرگ براش بگیرم ولی دیشب غمگین ترین تولد عمرمو براش گرفتم بدون هیچ مهمانی منو ببخش پسرم نتونستم به قولم عمل کنم هنوز غمگین تر از اونم که بتونم برات جشن بگیرم هیچ چیزی آرومم نمیکنه قلبم داره از جاش کنده میشه من دلم برا بابام تنگ شده کجا میتونم ببینمت بابا؟ کجا؟ 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۶/۰۳/۰۲ساعت 17:42  توسط قووم  | 
یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 20:37

میدونم خیلی سخته ولی چاره ای نداری یه جایی یه زمانی باید تموم کنی این سوگواری رو ، دست خودت رو بگیر و بلند شو خدا کمکت میکنه زندگی خیلی بیرحمه مجبوری شبیه خودش بشی بیرحمانه برگرد به زندگیت خواهش میکنم .

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۳/۱۰ساعت 17:48  توسط قووم  | 
یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 20:37